داستان یک شب تلخی؛
پاهایم زیر پتویی که با بحث و کشمکش غنیمت گرفته ام، یخ زده، با احتیاط کمی جابه جا میشوم تا بدون این که مهین از تخت یک نفرهای که با هم روی آن خوابیده ایم، سقوط کند، کمرم را از دیوار سرد سالن و میلههای کفی تخت، جدا کنم، یکباره عبور حشراتی را احساس کردم؛
کد خبر: ۲۶۱۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸